فضایل امام حسن مجتبی (ع)
تاريخ : سه شنبه 12 / 9 / 1391برچسب:, | 10:48 AM | نویسنده : امید

تربيت و فضیلت امام حسن مجتبی (ع)

پيامبر (ص) علي و زهرا (ص) تربيت امام حسن مجتبي را بر عهده داشتند و با تربيت صالح و اسلامي خود وي را براي رهبري امت در آينده آماده مي کردند . در واقع خانه رسالت با آگاهي از منزلتي که حسن در آينده در جامعه اسلامي به خود اختصاص مي داد به تربيت وي اهتمام مي ورزيدند . آنان مقام و منزلت حسن را به شيوه هاي مختلف نيز به آگاهي مومنان مي رساندند . مثلا پيامبر اکرم او را بر سينه اش بالا مي برد و آنگاه بلندش مي کرد تا بايستد و يا دستانش را مي گرفت و آرام به سوي چهره مبارکش مي کشيد و مي خواند: «حزقه حزقه ترق عين بقه» -( حزقه: مرد کوتاه قامتي است که به هنگام رفتن گامهاي کوتاه بردارد.)
سپس با حسن (ع) با ملاطفت رفتار مي کرد و با او شوخي و بازي مي کرد . آنگاه دست به دعا بر مي داشت و مي فرمود : خدايا! من حسن را دوست دارم پس تو نيز دوستدار او را دوست بدار .
در واقع پيامبر اسلام مي خواست بدين ترتيب سيره خويش را در برخورد با امام حسن به عنوان اسوه مومنان به ياران خود تفهيم کند . از اين رو حسن را گرامي مي داشت و او را ارج و احترام مي نهاد .
يک بار پيامبر براي نماز به امامت ايستاده بود . چون به سجده رفت مسلمانان نيز به سجده رفتند و ذکر «سبحان ربي الا علي و بحمده»‌را چند بار تکرار کردندون منتظر بودند تا پيامبر اکرم سر از سجده بر دارد اما پيامبر (ص) سجده اش را طول داد . نمازگزاران از اين امر تعجب کردند . مگر چه اتفاقي افتاده است؟ اکثر آنان صداي پيامبر را که در مسجد شکوه و ابهت خاصي ايجاد کرده بود نمي شنيدند . هر آينه گمانهاي ديگري به خود راه مي دادند . آنان منتظر ماندند تا اينکه پيامبر سر از سجده برداشت . نماز پايان يافت در حالي که مسلمانان مشتاق بودند علت طولاني شدن سجده پيامبر خدا را از آن حضرت سوال کنند . چون در اين باره از پيامبر پرسش کردند آن حضرت در پاسخ فرمود : حسن بر گردنم سوار شده بود و من دلم نيامد که او را به اجبار پايين آوردم بنابراين صبر کردم تا او خود از گردنم پايين رود .
يک بار ديگر پيامبر بر فراز منبر بود و براي مردم سخنراني مي کرد و آنان را اندرز مي گفت که حسن و حسين از گوشه مسجد آمدند در حالي که نزديک بود بلغزند و زمين بخورند ناگهان پيامبر (ص) از منبر فرود آمد و به سوي آن دو شتافت و آنان را گرفت و با خود بر فراز منبر برد . يکي از آنان را بر پاي راست و ديگري را بر پاي چپ خود نشانيد و پيوسته مي گفت :
«خدا و پيامبرش راست گفته اند که اموال و اولاد شما فتنه هستند . من به اين دو طفل نگريستم که راه مي رفتند و مي لغزيدند نتوانستم درنگ کنم تا آنکه سخنم را نيمه تمام رها کردم و آنها را بر فراز منبر آوردم».
 


حتي آن حضرت ، حسن و حسين را در يکي از سفرهاي کوتاهش با خود همراه برد . وي آن دو را بر روي استري که جلو يا پشت آن حضرت حرکت مي کرد نشانيد . حضرت اين کار را کرد تا اگر به ديدن آن دو اشتياق پيدا کرد آنان را ببيند يا اگر آنان هواي ديدن آن حضرت را کردند بتوانند وي را ببينند . همچنين پيامبر (ص) در هر مناسبتي از اين دو تمجيد مي کرد و بزرگواري و کرامت آنان را به همگان اعلان مي داشت . در روز مباهله نيز پيامبر اين دو پدر و مادر آنان را برگزيد که از تابش برهان آنان اسقفها مدهوش و متحير ماندند».


روزي رسول خدا به خانه فاطمه رفت و بنابر عادت خود سه بار سلام گفت اما جوابي نشنيد . آن حضرت به طرف حياط خانه بازگشت و در بين گروهي از يارانش نشست . سپس امام حسن آمد و بر پشت پدر بزرگش جست . پيامبر او را محکم گرفت و سپس دهانش را بوسيد و در حالي که مي گفت : حسن از من و حسين از علي است به راه افتاد .


مردم بسياري از اوقات از اين کردار پيامبر در شگفت مي شدند . و از خود مي پرسيدند که چرا پيامبر در حق فرزندانش چنين کارهايي را آشکارا انجام مي دهد . روزي يکي از ياران آن حضرت پيامبر را ديد که حسن را مي بوسد و مي بويد . آن مرد در حالي که از اين عمل پيامبر ناخرسند بود عرض کرد : من پسري دارم که تاکنون هرگز او را نبوسيده ام . پيامبر (ص) به وي پاسخي داد که مضمونش اين بود : وقتي که خداوند رحمت را از دل تو برداشت به نظر خودت من چه کاري مي توانم بکنم ؟


بعدها چون فرصت ديگري پيش آمد پيامبر فرمود :


«حسن و حسين فرزندان منند . هر که اين دو را دوست بدارد مرا دوست داشته و آن که مرا دوست بدارد خداوند را دوست داشته است و هر که خداوند را دوست بدارد خداي او را به بهشت داخل مي کند . و هر که با اين دو دشمني ورزد با من به دشمني برخاسته و هر که با من به دشمني برخيزد خداي بر او خشم گيرد و هر که مورد خشم خداوند واقع شود او را به آتش (دوزخ) داخل مي کند».


سپس از روي محبت بسيار آن دو را بغل کرد يکي را طرف راست و ديگري را طرف چپ . چه بسيار صحابه اين سخن مبارک پيامبر (ص) را مي شنيدند که مي فرمود :


«اين دو فرزند من و فرزندان دخترم هستند . بارالها! من اين دو را دوستدار آنان را دوست ميدارم».


يا در حالي که به امام حسن اشاره مي کرد مي فرمود : «دوستدار او را دوست مي دارم».


ابوهريره پس از وفات پيامبر با امام حسن برخورد مي کند و به آن حضرت مي گويد : به من اجازه بده تا همان جايي را که مي ديدم پيامبر بر آن بوسه مي زند ببوسم . سپس ناف آن حضرت را بوسيد . از اينجا معلوم مي شود که پيامبر آشکارا بدين عمل مبادرت مي کرده است تا آنجا که مردم همگي آن را مي ديدند و به آن آگاه بودند .


پيامبر آن قدر در مدح حسن و حسين سخن مي گفت که برخي گمان مي کردند که اين دو از پدرشان امام علي برترند . تا آنجا که پيامبر اکرم به توضيح اين نکته پرداخت و فرمود : حسن وحسين در دنيا و آخرت برترند و پدرشان از اين دو والاتر و برتر است .


بسيار اتفاق مي افتاد که آن حضرت حسن و حسين را بر شانه هايش بالا مي برد و در خيابانهاي مدينه و در برابر چشم مردم گردش مي کرد و به آن دو مي گفت : «چه شتر خوبي است شتر شما و چه سواران خوبي هستند شما دو تن».


و چه بسا در ميان مردم بانگ برمي آورد و مي فرمود : «حسن و حسين سروران جوانان بهشتي هستند». يا مي فرمود :


«حسن و حسين دو گل من از دنيا هستند».


يا مي فرمود: «حسن و حسين هر دو امامند چه برخيزند و چه بنشينن».


و يک بار نيز فرمود : «چون روز قيامت فرا رسد عرش پروردگار جهانيان با هر زيوري آراسته ميشود . آنگاه دو منبر از نور مي آورند . يکي از آنها را در سمت راست عرش و ديگري را در سمت چپ عرش مي نهند . سپس حسن و حسين (ع) را مي آورند .


حسن بر يکي از آن دو منبر و حسين بر ديگري مي نشينند و خداوند به اين دو نفر عرش خود را مي آرايد چنان که زن يا گوشواره (گوشهايش را زينت ميدهد)» (منبع : بحارالانوار، ج 43، ص 262) از امام رضا از قول پدرانش نقل شده است که رسول خدا فرمود: «فرزند گل است و گلهاي من حسن وحسين هستند» (منبع : بحارالانوار، ج 43، ص 264 )


از رسول خدا نقل شده است که فرمود :


«هر که حسن و حسين را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که با آنان دشمني ورزد بامن دشمني کرده است» (منبع : بحارالانوار ، ج43 ، ص 264 )


عمران بن حصين نيز از رسول خدا (ص) روايت کرده است که به وي فرمود : اي عمران بن حصين! هر چيز جايگاهي در دل دارد اما هيچ چيز در دل من از جايگاهي که اينان دارند برخوردار نيست.


عرض کردم: تا اين اندازه (آنان را دوست داري) اي رسول خدا!


فرمود: «اي عمران! آنچه بر تو پنهان مانده است از اين بالاتر است خدا امر به محبت ورزيدن به اين دو فرمان داده است» (منبع : بحارالانوار ، ج43 ، ص 269 )


ابوذرغفاري روايت کرده است که ديدم رسول خدا حسن بن علي را مي بوسد و مي فرمايد: «هر که حسن و حسين و ذريه آنان را از روي اخلاص دوست بدارد آتش چهره اش را نسوزاند اگر چه گناهانش به شماره ريگهاي انباشته باشد مگر گناهي که او را از ايمان به در کرده باشد»(منبع : بحارالانوار ، ج43 ، ص 27 )


سلمان نيز روايت کرده است که از رسول خدا شنيدم که درباره حسن و حسين مي فرمود: «خدايا من اين دو را دوست دارم پس تو نيز آنان و دوستدارانشان را دوست بدار».


و نيز پيامبر (ص) فرمود : «هر که حسن و حسين را دوست بدارد من او را دوست مي دارم و هر که را که من دوست بدارم خداي هم او را دوست مي دارد و هر که را خداوند دوست بدار او را به بهشت مي برد و هر که حسن و حسين را دشمن دارد من نيز او را دشمن دارم و هر که را که من دشمن بدارم خداي هم او را دشمن مي دارد و هر که را خداوند دشمن بدارد او را به آتش مي برد»(منبع : بحارالانوار ، ج43 ، ص 275 )


و سخنان درخشان و گهربار ديگري از قبيل که ما ميتوانيم يقين کنيم که اين سخنان از جانب خود پيامبر نبود بلکه صادر شده از سوي وحي بود که پيامبر جز بر طبق آن سخن نمي گفته است .


عنايت و توجه پيامبر (ص) همچنان شامل اين طفل بود تا آنکه اين کودک به جواني برومند تبديل شد که از سرچشمه خير و فضيلت خود را سيراب ساخته و اينک شايسته رهبري مسلمانانت شده بود . پيامبر اکرم و پيش از وي خداي پيامبر نيز همين شايستگي را در سيماي او ديده بودند . از اين رو به پيامبر وحي کرد علي را به جانشيني خود قرار دهد و پس از وي حسن و حسين را . پس پيامبر همواره مردم را به دوستي آنان و تبعيت از ايشان و راه آنان فرا مي خوان د.


اگر ما در چيزي شک کنيم هرگز نمي توانيم در اين نکته بخود ترديد راه دهيم که پرورده رسول خدا از ديگر مردمان به جانشيني آن حضرت سزاوارتر است .


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







  • دانلود فیلم